درون شمع نخ می سوخت و شمع گریه می کرد
نخ از شمع پرسید من می سوزم تو چرا گریه می کنی
شمع گفت می شود جگرم بسوزدو من گر یه نکنم .
درون شمع نخ می سوخت و شمع گریه می کرد
نخ از شمع پرسید من می سوزم تو چرا گریه می کنی
شمع گفت می شود جگرم بسوزدو من گر یه نکنم .